غروب ها

غروب ها

 

امشب قطعه ای از موسیقی ماندگار « باران عشق » را گوش می کردم ، برای لحظاتی روحم پرواز کرد .

نمی دانم چرا ، اما در اعماق سال ها قبل به جایی رسیدم که ماندن بهانه ای نبود برای رفتن . 

قلبم برای لحظاتی گرفت ولی دوست نداشتم صدای موسیقی را کم کنم . امشب شب جمعه است و 

فردا حتما روزی دلگیر . اما چاره ای نیست از گذر زمان ، گذر خاطرات ، گذر دوستان قدیمی ، گذر

یادها در طلوع زیبای خورشید و ... . چند وقتی است که طلوع خورشید را ندیده ام . غروب آن را

چند روز پیش دیدم . به راستی که چقدر با شکوه بود ، یاد غروب خودم افتادم که نه از شکوه خبری بود و 

نه از صمیمیت و مهربانی . اما یادمان باشد خورشید از نظر ما ، روزی یک بار غروب می کند !!!

آیا غروب برخی از آدم ها هم از نظر ما غروب است ؟ یعنی ممکنه ؟ از نظر ما باشه ؟

بعضی شب ها دلم می خواهد تا صبح بیدار بمانم و فضای سنگین درون قلبم را 

در قالب کلمات بگنجانم و در این صفحه سفید معنا کنم ، اما نمی شود . سهم قلب همیشه از

دردها محفوظ است. برای همین همه آن ها را در قلبم جا داده ام . اما به سختی ...

چقدر بی مقدمه حرف زدم و چقدر بی نظم !!!



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ جمعه 7 شهريور 1393برچسب:, ] [ 1:18 ] [ عماد کیان ]
[ ]